ازدواج رکسانا با کمبوجیه
هرودوت مینویسد
با آنکه در هیچ دوره و زمانی در پارس سابقه نداشت، برادر با خواهر وصلت کند، باوجود این کمبوجیه به این خیال افتاد که برخلاف شرع و آئین قومی خویش، با خواهر خود آتوسا ازدواج کند. پس قضات شاهی را احضار کرد و پرسید «آیا در پارس قانونی هست که اگر وی بخواهد ازدواج بین خواهر و برادر را مجاز سازد؟» داوران شاهی پاسخی متناسبی یافتند که نه خلاف واقع بود و نه جان آنها را به خطر میانداخت. آنها هر چند نتوانسته بودند، قانونی پیدا کنند که چنین امری را تجویز کند ولی قانونی یافتند که به پادشاه ایران اختیار میداد، به آنچه دلخواه اوست، رفتار کند. کمبوجیه نه یک بار بلکه دو دفعه، از حق جدید، استفاده کرد و با خواهر جوانترش رکسانا هم ازدواج کرد. رکسانا در سفر مصر همراه او بود.
ازدواج میان محارم در برخی خاندانهای سلطنتی باستانی، برای نگهداری خون و مالکیت رایج بودهاست و عیلامیان و مصریان و تایلندیها و غیره، این رسم را داشتهاند. این داستان کمبوجیه نشان میدهد که پارسیان در آن زمان از این رسم ناخوشنود بودهاند. شکی نیست که ایرانیها پس از پیروزی بر مصر ارتباط تامی به این ملت داشتهاند. احتمالاً از آن زمان در پیروی از مصریها بعضی از اعضای خاندان سلطنتی چنین عملی را مرتکب شده و پس از آن موبدان را تحریک و تحریض نموده که فتوا به مشروعیت آن صادر نمایند. چنانکه از گفتهٔ هرودوت بر میآید قبل از کمبوجیه چنین قانونی که نکاح با خواهر را تجویر کردهباشد، در ایران وجود نداشتهاست.
قتل بردیا به دست کمبوجیه
هرودوت مینویسد
کمبوجیه برادر خود بردیا را قبلاً از مصر روانهٔ پارس کرده بود و به او حسادت میورزید. کمبوجیه پراکزاسپه را که بیش از همه کس مورد اعتمادش بود، مأمور کرد تا برادرش را معدوم کند. پراکزاسپه به پارس رفت و دستور را اجرا کرد. به روایتی او قربانی خود را در شکارگاه کشت و قول دیگر حاکی است که او را به دریا برده، آنجا غرق کرد. همین واقعه، پیش درآمد ماجراهای فراوان شد.
روایت یونانیها از مرگ رکسانا
هرودوت مینویسد
مثل سرگذشت بردیا راجع به مرگ خواهر او رکسانا نیز دو روایت نقل شدهاست. یونانیها دربارهٔ مرگ رکسانا میگویند که کمبوجیه روزی توله سگی را با یک شیربچه به جنگ انداخت و خواهرش ناظر آن صحنه بود. توله در حین مبارزه به کلی درمانده و مغلوب شد. وقتی تولهٔ دیگر که نگران آن جریان بود، زنجیر پاره کرد و به یاری برادر گرفتار خود شتافت، دو توله با یاری هم شیربچه را بیچاره کردند. کمبوجیه از تماشای آن صحنه مسرور شد اما خواهرش که در کنارش نشسته بود به گریه افتاد. کمبوجیه که اشک او را دید، علت آن را پرسید و رکسانا جواب داد که بیاختیار یاد بردیا افتادهاست که کسی را یار و غمخوار نداشتهاست، بنا بر قول یونانیان این ماجرا و خشم کمبوجیه باعث مرگ خواهرش شد.
روایت مصریها از مرگ رکسانا
هرودوت مینویسد
از طرف دیگر مصریها میگویند، برادر و خواهر بر سفرهٔ طعام نشسته بودند. در آن حین رکسانا بوتهای کاهو به دست گرفته، پس از کندن برگهای آن، از برادرش پرسید «این کاهو با برگ خوشایندتر است یا بیبرگ؟» کمبوجیه گفت «با برگ را بیشتر دوست دارد.» خواهرش اظهار داشت که «وی نسبت به خاندان کوروش مثل این کاهو رفتار و آنرا لخت و عریان کردهاست.» کمبوجیه از سخن او برآشفته شده و لگدی بر پهلوی او زد و چون بانو باردار بود، باعث سقط جنین شد و متعاقب آن رکسانا نیز درگذشت.
نظرات شما عزیزان: